معنی دونده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دونده. [دَ وَ دَ / دِ] (نف) تندرونده و تازنده و تاخت کننده. (ناظم الاطباء): کر. (منتهی الارب). کریان. (منتهی الارب). آنکه دود. که شتابد. شتابنده. رونده به تندی: و این [سند] ناحیتی است گرمسیر...و مردمان اسمر و باریک تن و دونده. (حدود العالم).
بیارید گفتا یکی پیل نر
نوندی دونده چو مرغی به پر.
فردوسی.
وین دهر دونده به یکی مرکب ماند
کز کار نیاساید هرچند دوانیش.
ناصرخسرو.
سوی اژدهای دونده دوید.
نظامی.
عبابید. عبادید؛ دونده به هر سوی. فرس جهیز؛ اسب سبکرو و سخت دونده. عضروط. عضرط؛ دونده به دنبال کسی. (منتهی الارب).

فرهنگ عمید

آن‌که می‌دود،

حل جدول

اولین فیلم ایرانی پس از انقلاب 1357

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) آنکه بدود کسی که بشتاب بدود.

پیشنهادات کاربران

پوینده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر