معنی دیدو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
دیدو. [دُ] (اِخ) بانی و ملکه ٔ افسانه ای کارتاژ.دختر شاه صور بود و گویند الیسا نام داشت. شوهرش بدست برادرش پوگمالیون که بجای پدر بسلطنت صور نشست بقتل رسید. دیدو با پیروان خود صور را ترک گفت و با کشتی نخست به قبرس و از آنجا به افریقای شمالی رفت و کارتاژ را بنا نهاد. بر طبق بعضی از افسانه های رومی در سفر «انه » به کارتاژ، دیدو عاشق او شد و بقول ویرژیل در «انئید» دیدو آتشی برافروخت و خود را در آن هلاک کرد. (دائره المعارف فارسی). دختر پلوس پادشاه شهر صور که در حدود 880 ق.م.به افریقا گریخت و در شمال تونس کنونی حصار کارتاژ را بنیان نهاد. (ترجمه ٔ تمدن قدیم فوستل دوکولانژ).
دیدو. [دُ] (اِخ) فرانسوا آمبرواز. (1730-1804 م.) چاپگر فرانسوی که بعضی او را بهترین چاپگر عصر خود و حتی بهترین چاپگران شمرده اند. پدرش فرانسوا دیدو نیز چاپگر بود و پسرانش پیر دیدو 1761-1853 م. و فیرمن دیدو 1764-1836م. هنر خانوادگی را حفظ کردندو فیرمن نخستین کسی بود در فرانسه که از روی صفحه های سترئوتایپ کتاب چاپ کرد. (دائره المعارف فارسی).
دیدو. (اِخ) دهی است ازدهستان زیرکوه سورتیجی بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری دارای 65 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه ٔ گرم آب و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
ملکه کارتاژ