معنی دیدگاه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دیدگاه. [دی دَ / دْ] (اِ مرکب) دیدگه. دیده گاه.دیده. محل دیده بانی. جای نشست دیده بان. (فرهنگ جهانگیری). جای پاسبانی دیدبان. محل دیدبان:
یکی دیدبان آمد از دیدگاه
سخن گفت با او ز ایران سپاه.
فردوسی.
سر شاه ترکان از آن دیدگاه
بینداخت باید به پیش سپاه.
فردوسی.
بزاری خروش آمد از دیدگاه
که شد کار گردان ایران تباه.
فردوسی.
خروشی بلند آمد از دیدگاه
بسهراب بنمود کآمد سپاه.
فردوسی.
خروشان و جوشان بدان دیدگاه
که تا گرد بیژن برآمد ز راه.
فردوسی.
بر آن موضع دیدگاهها ساختند که پیوسته دیدبان مسلمان آن طرف نگاه میدارد. (راحهالصدور راوندی).
|| چشم. (یادداشت مؤلف):
آن پری و دیو می بیند شبیه
نیست اندر دیدگاه هر دو پیه.
مولوی.
|| منظره. چشم انداز.

فرهنگ معین

جای پاسبانی دیدبان، منظره، چشم انداز. [خوانش: (اِمر.)]

فرهنگ عمید

جای نشستن یا ایستادن دیدبان، جای بلند که از بالای آن دیدبانی کنند،
چشم‌انداز، منظره،

حل جدول

بینش

نگرش

نگره

نقطه نظر

مترادف و متضاد زبان فارسی

چشم‌انداز، فراچشم، مطمح، منظر، نظرگاه

فرهنگ فارسی هوشیار

جای نشستن یا ایستادن، دیدبان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری