معنی دیرینگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
دیرینگی. [ن َ / ن ِ] (حامص) قدمت. قدم. (منتهی الارب). مقابل نوی. عتاقت. دیرینه بودن. (یادداشت مؤلف). || (اصطلاح اداری) این کلمه بجای سابقه خدمت پذیرفته شده است. (لغات فرهنگستان).
دیرینه بودن،
کهنگی، قدمت،
ازل
قدمت
پایندگی، جاودانی، قدمت،
(متضاد) تازگی
دیرینه بودن، (اسم) سابقه خدمت اداری مدت زمانی که از آغاز اشتغال بخدمت یک کارمند سپری شده سابقه.
آزال