معنی دیوانه وار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
دیوانه وار. [دی ن َ] (ق مرکب) چون دیوانه. مانند دیوانه. دیوانه سان:
دیوانه وار راست کند ناگه
خنجر بسوی سینه ت و زی حنجر.
ناصرخسرو.
هر طرف اندر پی آن مرد کار
می شدی پرسان اودیوانه وار.
مولوی.
فرهنگ عمید
دیوانهمانند، مانند دیوانگان،
فرهنگ فارسی هوشیار
مانند دیوانگان
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.