معنی راستگویی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

راستگویی. (حامص مرکب) راستگوئی. عمل راستگو. صَدیق و راستگو بودن. گفتن حرف راست و درست. مقابل دروغگویی. صداقت. صدق: و همه ٔ پیغامبران را به راستگویی داری. (منتخب قابوسنامه ص 15).
ترا بسیار خصلت جز نکوییست
بگویم راست مردی راستگوییست.
نظامی.
فسونگر در حدیث چاره جویی
فسونی به ندید از راستگویی.
نظامی.
وحشی دیوانه ام در راستگویی ها مثل
خواه ره از من بگردان خواه رو از من بتاب.
وحشی بافقی (از ارمغان آصفی).

حل جدول

صداقت

مترادف و متضاد زبان فارسی

صداقت، صدق،
(متضاد) کذب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر