معنی راقوته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

راقوته. [ت َ / ت ِ] (اِ) پودنه. (شرفنامه ٔ منیری) (از آنندراج). پودینه. (فرهنگ رشیدی):
رنج سکبا می کشد راقوته بهر روغنش
رنج ظلمت خضر بهر چشمه ٔ حیوان کشد.
احمد اطعمه (از فرهنگ رشیدی).
درخور بریان کجا بود همه سبزی
منصب راقوته هر گیاه ندارد.
بسحاق اطعمه.
امروز با کباب بخصوص کباب بازار ریحان خورند واگر در زمان بسحاق هم همین رسم بوده راقوته ریحان است نه پودنه. (یادداشت مؤلف).
بوی بریان میرسد ترخان بدان خواهم فشاند
بر مزعفر حلقه چی در دور نان خواهم فشاند.
بسحاق اطعمه (از مؤلف).
از این بیت چنین نماید که راقوته ترخان است (؟) (از یادداشت مؤلف). رجوع به راغوته و رافونه در همین لغت نامه شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر