معنی رحمی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

رحمی. [رَ ح ِ] (ص نسبی) منسوب به رَحِم: جراحی رحمی یا بیماری رحمی، جراحی و بیماریی که مربوط به شکم باشد. (از یادداشت مؤلف).

رحمی. [رُ ما] (ع اِمص) مهربانی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

رحمی. [رَ] (اِخ) یا رحمی برسوی. پیر محمد. متوفای سال 974 هَ. ق. او راست: شرح تحفهالاحرار جامی بترکی. وی دیوانی نیز بترکی دارد. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ فارسی هوشیار

دلسوزی که به آمرزش و بخشایش انجامد

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر