معنی رخ زردی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
رخ زردی. [رُ زَ] (حامص مرکب) صفت رخ زرد. حالت رخ زرد. زردرویی. روی زردی. زردرو بودن. زردرخ بودن:
دل سیاهی دهند و رخ زردی
بهل این سرخ و سبز [شراب و بنگ] اگر مردی.
اوحدی.
و رجوع به رخ زرد و روی زرد و زردرویی شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.