معنی رموق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
رموق. [رَ] (ع ص) درویش که روزگار را به اندک معیشت گذارد. ج، رُمُق. (از منتهی الارب). فقیری که به اندک مایه از معیشت اکتفا کند. (اقرب الموارد) (از متن اللغه). رامق. (اقرب الموارد). || بدخواه. (از منتهی الارب). حاسد. (از اقرب الموارد) (متن اللغه). || آنکه از گوشه ٔ چشم به خشم و اعراض بر مردم بنگرد. (از متن اللغه).
فرهنگ فارسی هوشیار
درویش که با خورد اندک روزگار بگذراند، بدخواه، رشکین
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.