معنی رهبری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
رهبری. [رَ ب َ] (حامص مرکب) راهبری. دلالت و هدایت و راهنمایی و ارشاد. (ناظم الاطباء):
هرکه را رهبری کلاغ کند
بیگمان دل به دخمه داغ کند.
عنصری.
کسی را کند سجده دانا که یزدان
گزیدستش از خلق مر رهبری را.
ناصرخسرو.
راهبر تو چو یکی گمرهست
از تو نیابد دگری رهبری.
ناصرخسرو.
رجوع به راهبری شود.
رهبری. [رَ ب ُ] (حامص مرکب) راه بُری. رجوع به راه بری شود.
(رَ بَ) (حامص.) راهبری.
راهنمایی، هدایت،
(سیاسی) دارندۀ بالاترین مقام در جمهوری اسلامی ایران، رهبر،
هدایت
امامت، پیشوایی، تمشیت، رهنمایی، زعامت، قیادت، ولایت
عمل راهبر هدایت ارشاد.