معنی روت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

روت. (ص) در تداول عامه، رت. برهنه. لخت. عور. عریان. لوت. رجوع به رت شود. || اطلسی. ساده. (یادداشت مؤلف). رجوع به اطلسی شود.

روت. (اِخ) زن موآبی بود که با مادرشوهر خود نعومی به زمین یهودا مراجعت کرد. احتمال میرود که این واقعه در زمان جدعون واقع شده باشد. پس از آن به بوعز که از خویشاوندان و منسوبان شوهر نعومی بود منکوحه شد. از این نکاح داود ملک که عیسی مسیح از نسل او بود بوجود آمد. (از قاموس کتاب مقدس).
- کتاب روت، محتوی حکایت روت است و بطور ساده و محبت آمیز مرقوم گشته است. بی شک قصد مصنف از تحریر این رساله ذکر نسبت نامه ٔ داود پادشاه است. در اوایل کتاب می گوید: این وقایع در زمان حکومت قضات بر اسرائل واقع گشت، و از این مستفاد می شود که در زمان مصنف حکمرانی قضات منقضی شده بود. در آخر کتاب اسم داود ملک مذکور است. این مطلب می نماید که قبل از ایام وی نوشته نشده بلکه بعد از آن مرقوم گشته است. این کتاب در کتاب مقدس بعد از کتاب داوران گذارده شده است مثل اینکه بمنزله ٔ ضمیمه ٔ آن است، چنانکه بسیاری از متقدمان کتاب داوران و کتاب روت را یک کتاب کرده اند. حکایت آن کتاب اطوار و اوضاع آداب ساده و سهل آن زمان را می نماید و هم ملاطفت و مهربانی شریعت عبرانیان را که اشارتی است به رسانیدن مژده ٔ انجیل به قبایل در زمان آینده و نیزتوجه الهی را بر خانواده ها ظاهر می سازد. (از قاموس کتاب مقدس). و رجوع به راعوت شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر