معنی روخ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

روخ. (اِ) گیاهی است که از آن بوریا بافند. (فرهنگ رشیدی). گیاهی است که از میان آب بروید و از آن حصیر ببافند، و آن را دوخ و رخ نیز گویند. (از فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا). گیاهی است دراز خالی از برگ و بار که بدان بوریابافند. (غیاث اللغات). و در خراسان انگور و خربزه بدان آونگ کنند. (از برهان قاطع). || (ص) در پهلوی روده باشد. (از فرهنگ اسدی ذیل روخ چکاد). روت. لخت. لوت. روده. برهنه. عریان. عور. در ترکیب «روخ چکاد» روخ بمعنی لخت و برهنه است. رجوع به روخ چکاد شود. || گر و جرب دار. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

دوخ

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) گیاهی است بدون برگ و بار که در میان آب روید و از آن حصیر بافند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر