رگ تلخی در لغت نامه دهخدا
لغت نامه دهخدا
رگ تلخی. [رَ گ ِ ت َ] (ترکیب اضافی، اِمرکب) تلخی که در گلاب باشد. (آنندراج):
آن گل چو در عرق شود از آتش عتاب
چین چین او رگ تلخی است در گلاب (کذا).
حاجی طالب نصیب اصفهانی (از آنندراج).
- رگ تلخی داشتن، دارای طعم مایل به تلخی (تلخوش) بودن (میوه و غذا).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.