معنی ریزه خوانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ریزه خوانی. [زَ / زِ خوا / خا] (حامص مرکب) ادای سخن باریک و آهسته. زمزمه. (از ناظم الاطباء). || آواز پیچیده کشیدن از نغمات که آن را تحریر گویند و به هندی کهر خوانند. (از غیاث اللغات) (از آنندراج):
چنان به ریززبان بشکنم ترانه ٔ عشق
که عندلیب شود داغ ریزه خوانی من.
سالک یزدی (از آنندراج).
آمد بهار و هر خس و خار ارجمند شد
در باغ ریزه خوانی بلبل بلند شد.
نادم گیلانی (از آنندراج).
|| لغزخوانی. (یادداشت مؤلف).
- ریزه خوانی کردن، بد گفتن. به نهانی عیب گرفتن. (یادداشت مؤلف).
آهسته و نرم سخن گفتن، زمزمه کردن: چنان به زیر زبان بشکنم ترانهٴ عشق / که عندلیب شود داغ ریزهخوانی من (سالک یزدی: لغتنامه: ریزهخوانی)،