معنی ریسمان باف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ریسمان باف. [مام ْ] (نف مرکب) کسی که ریسمان می تابد. (ناظم الاطباء). غزال. (دهار). رجوع به ریسمان تاب شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر