معنی ریون در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ریون. [رُ] (ع مص) رَین. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). غلبه کردن گناه بر دل و خواب بر چشم و مستی بر تن. (از آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). رجوع به رین شود.
ریون. [رَی ْ وَ / رَی ْ یو] (اِخ) یکی از ارباع نیشابور است. (منتهی الارب). یکی از ارباع نیشابور و اصل آن ریوند است و از آن است ابوسعید سهل بن احمد... ریوندی نیشابوری. (از تاج العروس). رجوع به ریوند شود.
از الیاف مصنوعی
از توابع دهستان خانقاه پی سوادکوه
ریحان