معنی زاغ فعل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
زاغ فعل. [ف ِ] (ص مرکب) آنکه رفتارزاغ دارد. || مجازاً، بدفعل:
از آن زاغ فعلان گه شبروی
ز صف کلنگان فزون آمدیم.
خاقانی.
و رجوع به زاغ رو و زاغ شود.
فرهنگ معین
(فِ) [فا - ع.] (ص مر.) مجازاً بدکردار.
حل جدول
مجازا بدکار
فرهنگ فارسی هوشیار
زاغروش سیه دل بد کردار (صفت) آنکه رفتار زاغ دارد، بد فعل بد کردار.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.