معنی زخم زبان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زخم زبان. [زَ م ِ زَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) گزیدن کسی با سخن. ضربه ٔ زبان. کنایه از دشنام دادن. ملامت کردن. سخن تلخ گفتن درباره ٔ کسی. بدیهای او را برخش کشیدن. سرزنش کردن. گوشه و کنایه زدن. گواژه. بیغاره. فسوس. طعنه زدن. در زبان فارسی و عربی، چه در سخن نظم و نثر فصحا و چه در تداول عوام، امثال فراوان درباره ٔ زخم زبان (طعن اللسان) موجود است:
ز زخم سنان بیش زخم زبان
که این تن کند خسته و آن روان.
اسدی.
چه زخم زبان هم نبودی پسند
ز رای حکیمان شدی بهره مند.
نظامی.
که نیست زخم زبان در جهان صلاح پذیر.
اثیر اومانی.
زخم کآن از زبان یاران است
بدتر از زخم تیرباران است.
مکتبی.
گر مرهم سینه هست بسیار
گو زخم زبان مباش در کار.
؟
آنچه زخم زبان کند با من
زخم شمشیر جان ستان نکند.
؟
- امثال:
زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است (امثال و حکم دهخدا)، مجروح گشتن بوسیله ٔ شمشیر بهتر است از شنیدن طعنه و گواژه ٔ خصمان. رجوع به زخم شود.

حل جدول

کنایه از ملامت و سرزنش، طعنه

کنایه از سخن‌ توهین‌آمیز

کنایه از ملامت و سرزنش، طعنه، کنایه از سخن توهین آمیز

فرهنگ فارسی هوشیار

گزیدن کسی با سخن، سرزنش کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر