معنی زلازل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زلازل. [زَ زِ] (ع اِ) بلاها. سختی ها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ج ِ زلزله. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء):
بلرزند از نهیب او نهنگان
بلرزد کوه سنگین از زلازل.
منوچهری.
از شکل بروج و از منازل
افتاده سپهر در زلازل.
نظامی.

فرهنگ معین

(زَ زِ) [ع.] (اِ.) جِ زلزله.

فرهنگ عمید

[جمعِ زلزله] = زلزله
[مجاز] بلاها و سختی‌ها،

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: زلزال) بومهن ها زمین لرزه ها تنبه ها نوشگوار ‎ (مصدر) لرزانیدن (زمین)، ترسانیدن، (اسم) لرزش، (اسم) ارتعاش و جنبش و حرکات ناگهانی پوسته جامد کره زمین که در صورت شدت ساختمانها و شهرها را خراب میکند و جمع کثیری را هلاک میکند. حرکات زمین براثر زلزله به دو قسم انجام میشود: یا حرکات افقی است که زمین مانند گهواره حرکت میکند یا عمودی است که به صورت بالا و پایین رفتن نوسانات ظاهر میشوند و معمولا نوع دوم خطرناک تر است زمین لرزه. بلاها و سختی ها

فرهنگ فارسی آزاد

زَلازِل، بلاها- مصیبت ها- بیم ها- زمین لرزه ها (مفرد: زِلْزال)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر