معنی زلم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زلم. [زَ] (ع مص) خطا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || پرکردن آوند و حوض را. || کم کردن بخشش را. || بریدن بینی کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تنگاتنگ رفتن و نزدیک بهم گذاشتن گامها را. || خوب و راست تراشیدن تیر را. (ناظم الاطباء).

زلم. [زَ] (ع ص، اِ) مانا و مشابه در حق و قد و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).

زلم. [زَ ل َ] (ع اِ) صنم. بت. (دزی ج 1 ص 600).

زلم. [زَ ل َ] (ع اِ) جانوری است مانند گربه. ج، ازلام. (منتهی الارب) (آنندراج). جانوری مانند گربه ٔ اهلی و خردتر از آن. (ناظم الاطباء). || سم شکافته یا آنچه از پس ظلف است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جانور سم شکافته و یا آنچه پس از زلف است. (ناظم الاطباء). || تیر بی پر. (منتهی الارب) (آنندراج). تیر تام ناتراشیده ٔ پر و پیکان ننهاده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تیر قمار. ج، ازلام. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (دهار) (ترجمان القرآن): انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان. (قرآن 90/5).|| قوائم گاو دشتی یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج). || نباتی است که تخم و شکوفه ندارد و در رگهای بیخ آن که در زمین است دانه ای است پهنا شیرین باهی. یک نوع گیاهی بدون شکوفه و تخم. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد و حب الزلم شود.

زلم. [زُ ل َ] (ع اِ) سم شکافته یا آنچه از پس ظلف است. || جانوری است مانند گربه. (منتهی الارب) (آنندراج). واحد الوِبار. ج، از لام. (اقرب الموارد). || تیر قمار. (منتهی الارب) (آنندراج). || نباتی است که گل و دانه ندارد و در رگهای بیخ آن که در زیر زمین است، دانه ای است پهن و چرب و در نزد عامه به حب العزیز معروف است. (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل شود.

گویش مازندرانی

از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری

نام محلی در تنکابن که راه سه هزار از آن گذرد

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ کودک سبک، تیر بی پر، تیر منگیا (قمار)، دانه ی شاهی (سعد سلطانی) از گیاهان، خرگوش کوهی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر