معنی زمر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
زمر. [زَ] (ع مص) نای زدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نی نواختن. (غیاث): راه تظاهر به خمر و زمر و محظورات شرع بربست. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 439).
عاشق میدان و اسب وپای نه
عاشق زمر و لب و سرنای نه.
مولوی.
چنان از خمر و زمر و نای و ناقوس
نمی ترسم که از زهد ریایی.
سعدی.
رجوع به دزی شود. || پُر کردن مشک را. || فاش و آشکار کردن حدیث. || برآغالانیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زمر. [زَ م َ] (ع مص) تنک موی شدن. (تاج المصادر بیهقی). کم موی شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). اندک مو شدن. (غیاث). || کم مروت گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اندک مروت شدن. (غیاث).
زمر. [زَ م ِ] (ع ص) کم موی و کم پشم. || کم مروت. || مرد نیکوروی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نی نواز و این قلیل است و اکثر زَمّار. (از اقرب الموارد). || حَسَن. یقال: «غناء زَمِر»؛ ای حَسَن. (ثعلب) (اقرب الموارد).
زمر. [زُ م َ] (ع اِ) ج ِ زمره. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (ترجمان القرآن) (دهار). گروههای متفرق از مردم. (غیاث):... زمراً حتی اذا جأوهافتحت ابوابها... (قرآن 71/39). رجوع به زمره شود.
زمر. [زِم ْ م ِ] (ع ص) سخت. درشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زمر. [زَ / زَ م َ] (ع اِ) صوت. ج، زمور. (اقرب الموارد).
زمر. [زُ م َ] (اِخ) نام سوره ٔ قرآن. (غیاث). سوره ٔ سی و نهم از قرآن. مکیه و آن هفتاد و پنج آیت است، پس از «ص » و پیش از «مؤمن » و اول آن تنزیل الکتاب من اﷲ العزیز الحکیم.
(مص ل.) نای زدن، (اِ.) صورت، جمع زمور. [خوانش: (زَ) [ع.]]
نی زدن، نواختن نی،
(اسم) صوت، بانگ،
نای زدن
نی نواختن
نی نواختن، از سوره های مکی
چشم غره، چپ چپ نگاه کردن، کج کج راه رفتن
نی زدن
زُمَر، جماعات- گروهها (مفرد: زُمْرَه)
- نام سوره 39 قرآن که مکیّه است و 75 آیه دارد،