معنی زیرچشمی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
زیرچشمی. [چ َ / چ ِ] (ص نسبی، ق مرکب) با پلکی افکنده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از زیر چشم و با نگاهی دزدیده:
آنکه ناوک بر دل من زیرچشمی می زند
قوت جان حافظش در خنده ٔ زیر لبست.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 23).
(چَ) (ق.) نگاه کردن به حالتی که دیگران متوجه نشوند.
نگاه کردن به حالتی که دیگران متوجه نشوند
نگاهی دزدانه و نامعلوم