معنی زیست شناسی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
زیست شناسی.[ش ِ] (حامص مرکب) شناخت حیات. (فرهنگ فارسی معین). معرفهالحیات. علم الحیوه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دانشی که درباره ٔ موجودات زنده بحث کند. علم الحیاه. (فرهنگ فارسی معین).
- زیست شناسی جانوری، بخشی از زیست شناسی که موضوع آن زندگی حیوانات و ساختمان بدن آنهاست. (فرهنگ فارسی معین).
- زیست شناسی گیاهی، بخشی از زیست شناسی که موضوع آن نباتات است. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زیست و زیستن شود.
(ش) (اِ.) دانشی که درباره موجودات زنده بحث می کند.
علمی که دربارۀ موجودات زنده بحث میکند، علمالحیاه، بیولوژی،
* زیستشناسی جانوری: آن قسمت از علم زیستشناسی که دربارۀ جانوران و ساختمان بدن آنها بحث میکند،
* زیستشناسی گیاهی: آن قسمت از علم زیستشناسی که دربارۀ گیاهان بحث میکند،
بیولوژی
شناخت حیات
بیولوژی