سارو اصلانی در لغت نامه دهخدا
لغت نامه دهخدا
سارو اصلانی. [اَ] (حامص مرکب) سارو اصلان بودن. آن لقب را داشتن، بدان مخاطب بودن: امیر گونه خان در ازاء مردانگیها به خطاب سارو اصلانی معزز گشت. (عالم آرا چ امیرکبیر ج 2 ص 910). بلقب سارو اصلانی معزز و سربلند گشت. (همان کتاب ص 1041).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.