معنی سازش کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سازش کردن. [زِ ک َ دَ] (مص مرکب) باکسی صلح کردن. آشتی کردن. رفع اختلاف و کدورت کردن. مساهله. رجوع به سازش شود.
کنار آمدن
صلح کردن، آشتی کردن، رفع اختلاف کردن، توافق کردن، به موافقترسیدن، مصالحه کردن، سازگارشدن، اصلاح کردن،
(متضاد) ناسازگاری کردن، مخالفت کردن
با کسی صلح کردن، مساهله
مماشات