معنی سالانه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سالانه. [ن َ / ن ِ] (ص نسبی، ق مرکب) منسوب بسال. و هر سال و سالیانه. (ناظم الاطباء). در هر سال. (استینگاس). رجوع به سال شود.

فرهنگ معین

آن چه که یک بار در سال صورت گیرد، سالیانه. [خوانش: (نِ) (ص.)]

فرهنگ عمید

مربوط به سال،
ویژگی کاری که در طول یک سال یک بار انجام شود،
ویژگی آنچه در طی یک سال به‌طور مداوم انجام شود،
(قید) هر سال،

حل جدول

‌سنوی

مترادف و متضاد زبان فارسی

سالیانه، سالاسال، هرسال، همه‌ساله

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) مربوط به سال آنچه که در هر یک سال یک بار منعقد میشود: }} جشن سالانه دبستان. . . ‎. {{، مجلس تذکری که در روز وفات عزیزی منعقد کنند، بهر سال در هر سال.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر