معنی سامان دادن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سامان دادن. [دَ] (مص مرکب) نظم و ترتیب دادن. سر و صورت دادن:
خدایگانا گر بشنوی ز بنده ٔ خویش
مگر بعذر دهد کار خویش را سامان.
فرخی.
تمشیت
نظمدادن، مرتب کردن، انتظام بخشیدن، درست کردن، سروسامان دادن، ساماندهی کردن
(مصدر) نظم دادن ترتیب دادن آراستن.
نوا بر گرفتن