معنی ساگ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ساگ. (اِ) ساج معرب آن است. (انجمن آرا) (آنندراج). و آن درختی است بزرگ با چوب سیاه و محکم و سنگین و خوشبو و گرانبها، شبیه آبنوس و آن را در بناها و ساختن کشتی و اثاث خانه و تعبیه ٔ داروها بکار میبردند. رجوع به ساج شود.

فرهنگ معین

[معر.] (اِ.) نوعی خورشت مانند آش که بیشتر در مازندران متداول است.

فرهنگ عمید

ساج٢

گویش مازندرانی

کنایه از:گرسنگی

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) درختی است زیبا از تیره شاه پسند دارای برگهایی پهن کامل متقابل که در سطح تحتانی رگبرگهایش کاملا برجسته و نمایانند. گلهایش منظم و دارای آرایش گرزن و خوراکی است. چوب این درخت بسیار مرغوب و مقاوم است و در ساختمان کشتیها بکار میرود دلب هندی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر