معنی سایس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سایس. [ی ِ] (ع ص) رجوع به سائس شود.
ادب کننده، رام کننده،
ادبکننده، تربیتکننده،
رامکننده،
کسی که کارهای قوم و جماعتی را از روی عقل و تدبیر اداره کند، کاردان، سیاستمدار،
باتدبیر
با تدبیر
مدیر، مدبر، کاردان، سیاستمدار، باسیاست، باکیاست
ادب کننده تربیت کننده، رام کننده، کسی که کارهای جمعی را با تدبیر اداره کند کاردان سیاستمدار، حاکم فرمانروا. یا سایس پنجم رواق. مریخ. (چه در فلک پنجم است) .