معنی سایه انداز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سایه انداز.[ی َ / ی ِ اَ] (نف مرکب) سایه اندازنده. سایه گستر. سایه افکن: پرورق، بسیار شاخ و انبوه مانند کوهی سایه انداز. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 40).
جلوه گاه طایر اقبال باشد هر کجا
سایه انداز همای چتر گردون سای دوست.
حافظ.
حل جدول
مظل
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.