معنی سبز جوی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سبز جوی. [س َ] (اِ مرکب) کنایه از آسمان:
چو قاروره ٔ صبح نارنج بوی
ترنجی شد از آب این سبز جوی.
نظامی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.