معنی ستبری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ستبری. [س ِ ت َ] (حامص) سطبری و گندگی. (آنندراج). کثافه. (بحر الجواهر). ستبرنای:
چو یک پیل از ستبری و بلندی
بمقدار دو پیلش زورمندی.
نظامی.
رجوع به سطبری شود.
بزرگی، درشتی، محکمی، فربهی،
گندگی،
کلفتی،
ستبر بودن،
ضخامت
ثخن، ستبرا، ضخامت، کلفتی،
(متضاد) نازکی
گندگی درشتی کلفتی، سفتی غلضت، فربهی چاقی.