معنی سخت جان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سخت جان. [س َ] (ص مرکب) سنگدل و بیرحم. (آنندراج) (غیاث) (مجموعه ٔ مترادفات ص 74):
سختی ره بین و مشو سست ران
سست گمانی مکن ای سخت جان.
نظامی.
|| سختی کش. (مجموعه ٔ مترادفات ص 209). که تعب و رنج بسیار کشد. که مصیبتهای سخت تواند کشید.
پُرطاقت، خسیس. [خوانش: (~.) (ص مر.)]
آنکه به سختی جان بدهد، جانسخت،
[قدیمی، مجاز] کسی که در سختیها و بلاها پایداری و استقامت داشته باشد،
[قدیمی، مجاز] خسیس و ممسک،
آنکه به آسانی دست از جان نکشد آنکه به سهولت نمیرد، بیرحم سنگدل.