معنی سربی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سربی. [س ُ] (ص نسبی) منسوب به سرب. از سرب ساخته. || برنگ سرب.
- چاپ سربی، در تداول چاپخانه و ارباب مطبوعات، مقابل چاپ سنگی. چاپخانه که حروف سربی مجزا را بهم می پیوندد و با مرکب مخصوص بفشارد و عمل چاپ کند.
- حروف سربی.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به سزب، ساخته شده از سرب، برنگ سرب.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.