معنی سرتق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(س تِ) (ص.) (عا.) پُررو، لجوج.
لجوج و مصر.
لجوج، مصر
(صفت) لجوج مصر یک دنده: او در همه کارها لجوج و سرتق بود و تا کارش را از پیش نمیبرد آرام نمیشد.
به معنی لجوج و مصر است.
(س تِ) (ص.) (عا.) پُررو، لجوج.
لجوج و مصر.
لجوج، مصر
(صفت) لجوج مصر یک دنده: او در همه کارها لجوج و سرتق بود و تا کارش را از پیش نمیبرد آرام نمیشد.
به معنی لجوج و مصر است.