معنی سرسلسله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(~. س س لِ) (ص مر.) [فا - ع.] بانی و مؤسس یک سلسله یا یک طایفه، رییس و پیشوا و بزرگتر یک فرقه مذهبی.
بانی و مؤسس یک سلسله یا طایفه، نخستین فرد از یک خاندان که یکی پس از دیگری پادشاهی کنند،
رئیس و پیشوا و بزرگتر یک فرقۀ مذهبی،
بنیانگذار یک دودمان پادشاهی
بنیان گذار یک دودمان پادشاهی
سلسلهجنبان، بانی، موسس، آغازگر، رئیس، بزرگ، مهتر
موسس یک طایفه یا سلسله