سرند در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
غربالی سیمی دارای سوراخ های نسبتاً بزرگ که با آن غلات را پاک کنند، نوعی غربال که بدان خاک و شن را می بیزند. [خوانش: (سَ رَ) (اِ.)]
تاب، ارجوحه، ریسمانی که یک سر آن را حلقه کنند و در زیر خاک پنهان سازند و سر دیگر را شخصی گرفته در کمین می نشیند تا آدمی یا جانوری را که پای در آن میان نهند، به سوی خود کشد و او را بگیرد، فنی است از جمله فنون کشتی گیری و آن چن
نوعی غربال سیمی که برای بیختن خاک و شن به کار میرود،
* سرند کردن: (مصدر متعدی) بیختن خاک و شن یا چیز دیگر با سرند،
حلقه و ریسمانی که زیر خاک کنند و بهوسیلۀ آن انسان یا حیوانی را به دام بیندازند،
فنیّ که یکی پای خود را به پای دیگری بند کند و او را به زمین بزند،
غربال
غربال درشت
خاکبیز، غربال، غربیل،
(متضاد) الک
غربال
(اسم) غربالی سیمی دارای سوراخهای نسبته بزرگ که با آن غلات را پاک کنند، نوعی غربال که بدان خاک و شن را میبیزند. طنابی که به چوب یا درختی آویزند و بر آن نشسته در هوا آیند و روند تاب ارجوحه، ریسمانی که یک سر آنرا حلقه کنند و در زیر خاک پنهان سازند و سر دیگر را شخصی گرفته در کمین مینشینند تا آدمی یا جانوری را که پای در آن میان نهند به سوی خود کشند و او را بگیرند، فنی است از جمله فنون کشتی گیری پای خود را به پای دیگری بند کند و او را بیندازد و آنرا به عربی شغزبیه نامند.