معنی سرگرمی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سرگرمی. [س َ گ َ] (حامص مرکب) اشتغال: مایه ٔ سرگرمی. اسباب سرگرمی.

فرهنگ معین

(~. گَ) (اِ.) آن چه موجب مشغولیت و تفریح باشد.

فرهنگ عمید

اشتغال، توجه،
کاری که شخص را مشغول سازد،
(اسم) آنچه سبب وقت‌گذرانی و تفریح باشد از انواع بازی، ورزش، سینما، و تئاتر،

حل جدول

تفریحی

مترادف و متضاد زبان فارسی

اشتغال، تفریح، تفنن، مشغله، مشغولیت

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ سر گرم بودن، آنچه موجب مشغولیت و تفریح باشد از قبیل انواع بازی قصه گویی شعبده بازی و غیره.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر