معنی سرگشتگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سرگشتگی. [س َ گ َ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب) دهشت. تحیر.حیرت. سرگردانی. دروایی. سرآسیمه بودن:
درآمد به اندیشه سرگشتگی.
نظامی.
جایی که آفتاب بتابد ز اوج عز
سرگشتگی است مصلحت ذره در هوا.
عطار.
شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست
کشید در خم چوگان خویش چون گویم.
حافظ.

فرهنگ معین

سرگردانی، آشفتگی، آوارگی. [خوانش: (~. گَ تِ) (حامص.)]

فرهنگ عمید

سرگردانی، حیرت،

حل جدول

سرگردانی

وله

دهشت

مترادف و متضاد زبان فارسی

تحیر، حیرانی، حیرت، خیرگی، فروماندگی، گیجی

فرهنگ فارسی هوشیار

تحیر، حیرت، سرگردانی

پیشنهادات کاربران

دهشت

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر