معنی سر جنباندن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سر جنباندن. [س َ جُم ْ دَ] (مص مرکب) سر تکان دادن. || سر تکان دادن ستایش و تحسین را. باتکان دادن سر نمودن خشنودی و رضایت را:
به بایستگی خورد و جنباند سر
که خوردی ندیدم بدینسان دگر.
نظامی.
ز جنباندن بانگ چندین جرس
سری در سماعش نجنباند کس.
نظامی.
رجوع به ماده ٔ بعد شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
حرکت دادن سر، تحسین کردن تمجید کردن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.