معنی سر و کول در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سر و کول. [س َ رُ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) شانه و دوش.
- به سر و کول هم بالا رفتن، بر دوش یکدیگر بالا رفتن از انبوهی و ازدحام.
- به سر و کول هم پریدن، ستیزه کردن. جنگ کردن.
گویش مازندرانی
سر و گردن، سر و شانه
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.