معنی سق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سق. [س َق ق] (ع مص) سرگین افکندن مرغ. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی).

فرهنگ معین

(سَ قّ) (اِ.) (عا.) سقف دهان، کام.،~ کسی را با چیزی برداشتن سخت عادت داشتن شخص به آن چیز.

فرهنگ عمید

(زیست‌شناسی) [عامیانه] قسمت درونی فک اعلی، سقف دهان، کام،
[قدیمی] سقف،
[قدیمی] سقف خانه،
[قدیمی] گنبد،

حل جدول

سقف دهان

مترادف و متضاد زبان فارسی

سقف‌دهان، کام، نرم‌کام

گویش مازندرانی

سیخ کباب

فرهنگ فارسی هوشیار

واژه پارسی است سک تلخام (گویش گیلکی) (اسم) سقف دهان کام. یا سق سیاه داشتن. کسی که نفرینی درباره دیگری کند همان شود بدو گویند: چه سق سیاهی داری ک. یا سق اش را با فحش برداشته اند. بسیار بد دهن است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر