معنی سوا کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سوا کردن. [س َ ک َ دَ] (مص مرکب) جدا کردن. انتخاب کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
مترادف و متضاد زبان فارسی
جدا کردن، از هم جدا کردن، انتخاب کردن، برگزیدن، دستچین کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
انتخاب کردن، جدا کردن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.