معنی سوت کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سوت کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) افکندن دولک بجایی نادسترس. دولک را جایی نادسترس پرتاب کردن. (یادداشت بخط مؤلف). افکندن چیزی به خانه ٔ همسایگان یا جایی ناشناس که دوباره نتوان یافت یا بصعوبت توان یافت. (یادداشت بخط مؤلف).
(کَ دَ) (مص م.) (عا.) پرت کردن، چیزی را به جای دوری انداختن.
چیزی را از پایین روی بام انداختن.
چیزی را از پایین روی بام انداختن
(مصدر) پرت کردن انداختن چیزی را از جایی، محو کردن نابود کردن.
چیزی را از پایین روی بام انداختن است.