معنی سوج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سوج.[] (اِ) به معنی سوز که از سوختن باشد. (برهان).
(اِ.) سوز.
سوز
سوز
مرتعی در حومه ی نوشهر، سوز سرما
سوزش
نرم رفتن (اسم) حرارت سوزش تاب، سوزشی که از درد جسمی یا روحی حاصل آید التهاب. یا سوز و گداز. شور و اشتیاق بسیار که غم افزا و گدازنده باشد، یکی از گوشه های همایون، داغ کی، اضطراب آشفتگی خاطر، کینه رشک، عشق محبت، اشعاری که در رثای کسی گویند مرثیه، (اسم) در ترکیبات به معنی سوزنده آید جهان سوز خانمانسوز عالم سوز.