معنی سودایی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

مترادف و متضاد زبان فارسی

دیوانه، مجنون، سودازده، شیدا، شیفته، عاشق، مالیخولیایی، سوداوی،
(متضاد) صفراوی، دموی، اگزمایی، گر

فرهنگ فارسی هوشیار

خشکسر (مالیخولیایی) باد ارچه به وزن خشکسر بود از من به عیار چرب تر بود (خاقانی) (صفت) منسوب به سودا ء سوداوی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر