معنی سوژه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سوژه. [ژَ / ژِ] (اِ) خشتک پیراهن و جامه و آنرا بغلک نیز گویند. (برهان). خشتک جامه و سوجه. (فرهنگ رشیدی). خشتک پیراهن. (آنندراج). خشتچه: سوژه ٔ پیرهن و جبه. (فرهنگ اسدی). || آن پارچه که از سر تریز ببرند، تا خشتک بر آن دوزند. (برهان) (فرهنگ رشیدی). || نوعی از رستنی باشد مانند اسفناج و آنرا در آشها کنند و به عربی قثاء بری خوانند و اهل خراسان برغست گویند. (برهان). رجوع به سوزه شود.
سوژه. [ژِ] (فرانسوی، اِ) آنچه که درباره ٔ آن بحث یا آزمایش کنند. موضوع. (فرهنگ فارسی معین).
(ژِ) [فر.] (اِ.) موضوع، آن چه که درباره آن بحث یا آزمایش کنند.
موضوع، مضمون،
مضمون
مطلب، موضوع، مضمون، مفاد، فاعل
مضمون، بحث، بررسی و آزمایش خشتک جامه و پیراهن