سوگ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(اِ.) نک سوک.
فرهنگ عمید
مصیبت، ماتم، عزا،
غم، اندوه: سوی زال رفتند با سوگ و درد / رخان پر ز خون و سران پر ز گرد (فردوسی: ۱/۳۱۷)،
حل جدول
مصیبت
عزا
مصیبت، عزا
مترادف و متضاد زبان فارسی
اندوه، پرسه، حزن، رثا، سوک، سوکواری، سوگواری، عزا، غم، ماتم، مصیبت،
(متضاد) جشن، سرور، عیش
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) مصیبت ماتم عزا، غم اندوه حزن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.