معنی سکه زدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سکه زدن. [س ِک ْ ک َ / ک ِ زَ دَ] (مص مرکب) فلزی را بصورت مسکوک درآوردن. (فرهنگ فارسی معین):
زدند سکه پس آنگه بدولت دارا
بسی گرفت ازو دهر زیب و زینت و فر.
ناصرخسرو.
که از پولادکاری خصم خونریز
درم را سکه زد بر نام پرویز.
نظامی.
چندین هزار سکه ٔ پیغمبری زدند
اول بنام آدم و خاتم بمصطفی.
سعدی.

فرهنگ معین

(~. زَ دَ) [ع - فا.] (مص م.) پول فلزی درست کردن.

حل جدول

ضرب

مترادف و متضاد زبان فارسی

ضرب کردن، رونق بخشیدن، پررونق کردن، کارشایان کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

دانگ زدن (مصدر) فلزی را به صورت مسکوک در آوردن ضرب کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر